به گزارش قدس آنلاین، بازار کتاب ایران این روزها پر است از آثار ترجمه؛ از نویسندگان مشهور گرفته تا نویسندگان درجه چندم خارجی، همه از بازار کتاب ایران سهمی دارند. کافی است مثلاً یک سیاستمدار یا نویسنده در آمریکا کتابی بنویسد، ظرف یک هفته این کتاب در کتابفروشیهای ایران با ترجمههای متعدد و گاه بی نام و نشان یافت میشود. هرچه از دهه ۶۰ و ۷۰ به سمت دهه ۹۰ حرکت کنیم، جاده فرهنگ را یکسویهتر مییابیم.
پس از گذشت سه دهه از جنگ تحمیلی، ادبیات بیشترین سهم را در معرفی این واقعه تاریخی داشته است؛ با این حال ترجمه این آثار پس از گذشت این سالها همچنان افتان و خیزان است. شمار آثاری که در این ژانر به دیگر زبانها ترجمه شدهاند، در قیاس با حجم آثاری که هرساله با این رویکرد منتشر میشود، بسیار اندک است. مرتضی سرهنگی، از چهرههای شناخته شده حوزه ادبیات دفاع مقدس، پیشتر علت این امر را چنین توضیح داده است: جنگ دو دستور زبان دارد؛ نخست دستور زبان عصر جنگ است که به آن دستور زبان تبلیغی میگویند و دیگری، دستور زبان «تعقلی». ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تبلیغ با مبالغه توأم است؛ حتی درباره کالای بازرگانی. آنچه در دنیا خریدار ندارد، دستور زبان تبلیغی است که گاه آنها را ترجمه میکنیم و گاه نه. اگر ترجمه کنیم، چون دستور زبان تبلیغی است، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. اگر برویم به سمت کتابهای تعقلی، مخاطب خود را پیدا خواهد کرد.
کتاب «شطرنج با ماشین قیامت»، نوشته حبیب احمدزاده، از جمله آثار در حوزه ادبیات دفاع مقدس است که سه روز از زندگی یک بسیجی ۱۷ ساله در آبادان را به تصویر میکشد. وجه تمایز کتاب احمدزاده با آثار پیش از خود، نوع نگاه او به مقوله جنگ است. هرچند داستان در بستر زمانی دفاع مقدس رخ میدهد، اما احمدزاده تمرکز خود را نه بر حوادث در جبهه که بر آدمهای حاضر در آن واقعه گذاشته است؛ به طوری که کتاب حاضر را رمانی رئالیستی فلسفی تعریف کردهاند که ضمن اشاره به واقعیتهای نبرد ایران و عراق، دیالوگهای فلسفی و خردمندانه بین شخصیتها، کنجکاوی مخاطب را نسبت به دریافت و درک جواب پرسشهایی را که درگیری ذهنی خود اوست، برمیانگیزد.
کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» اخیراً به قلم احمد شهریار، مترجم و شاعر پاکستانی، به زبان اردو ترجمه و در این کشور توزیع شده است. شهریار از ظرفیتهای جهانی شدن ادبیات دفاع مقدس و وجه تمایز کار احمدزاده با دیگر آثار گفت.
وی در مورد بازخورد ترجمه آثار ادبیات فارسی به زبان اردو بیان کرد: تاکنون از من ۲۶ جلد کتاب به زبانهای فارسی و اردو در قالبهای ترجمه و تألیف منتشر شده است. از جمله آثاری که از فارسی به اردو ترجمه کردهام میتوانم به کتاب «شعر زنان ایران»، مجموعه «داستان کوتاه زنان ایرانی»، «روی ماه خداوند را ببوس» اثر مصطفی مستور، «منِ او» به قلم رضا امیرخانی، «زمانی برای بزرگ شدن» اثر محسن مؤمنی شریف و مجموعهای از داستانهای کودک به قلم محمدرضا سرشار و کتاب «حدیث سرو و نیلوفر» از غلامعلی حداد عادل اشاره کنم.
در بررسی بازخوردها باید این نکته را در نظر گرفت که ترجمههای صورت گرفته در قالبهای متنوعی چون شعر، داستان و رمان بوده است. اینها را باید به صورت تفکیک شده بررسی کرد. مثلاً برخی از این ژانرها مانند رمان در سطح جهان طرفدار دارد. تعداد کسانی که در جهان رمان را دوست دارند، بیشتر از کسانی است که به شعر علاقهمندند. با این حال میتوانم بگویم که مجموعههای «داستان کوتاه زنان ایرانی»، «شعر زنان ایرانی» و «روی ماه خداوند را ببوس» بیشترین استقبال را در میان جامعه اردوزبانهای پاکستان داشته است. این امر دلایل مختلفی دارد از جمله تلاش یک ناشر، زبان نویسنده و ... . در مجموع میتوانم بگویم که اقبال به ادبیات ایران در پاکستان خوب بوده است. ما وظیفه داریم که این ادبیات را بیشتر معرفی کنیم تا جای خود را در میان اردوزبانهای پاکستان و هند باز کند و خود آنها علاقهمند به خواندن و ترجمه این آثار شوند. هنوز راه درازی پیش روی ما است.
خاطرم هست وقتی خبر ترجمه دو مجموعه «داستان کوتاه زنان ایرانی» و «شعر زنان ایرانی» در پاکستان منتشر شد، بسیاری از دوستانم به من پیام دادند که برای ما عجیب است که یک زن در ایران دارد شعر میگوید و داستان مینویسد. آنها میگفتند تصورشان از زنان ایرانی، چنانکه در شبکههای تلویزیونی میبینیم، این بود که همیشه در خانه نشسته و فقط خانهداری میکنند و سهمی از ادبیات این کشور ندارند. از این منظر فکر میکنم همین بازخوردها یک نشانهای از موفقیت است؛ به این معنی که ترجمه این آثار توانسته جامعهای را به حدی از آگاهی برساند که نظر آنها را تغییر دهد و به روز کند.
پیش از ترجمه این کتابها، شناخت پاکستانیها از زنان شاعر ایران محدود به فروغ و پروین اعتصامی بود. دایره آگاهیشان از داستاننویسان نیز تا صادق هدایت و «سووشون» سیمین دانشور محدود میشد و اصلاً اطلاعی از ادبیات ایرانی پس از انقلاب نداشتند. جای شکر دارد که این قدمهای اولیه برداشته شده است.
شهریار در ادامه از دلایل انتخاب کتاب شطرنج با ماشین قیامت سخن گفت: در ایران آثار متنوع و متعددی درباره دفاع مقدس نوشته شده است. جای خوشحالی دارد که حتی نسل سوم پس از دفاع مقدس نیز به این موضوع علاقهمند است و در قالبهایی چون شعر و داستان به خلق اثر میپردازد. ژانر جنگ، یک ژانر جهانی است. اغلب کشورهای دنیا جنگ را تجربه کرده و با این موضوع همذات پنداری میکنند. پاکستان نیز دو سه بار درگیر جنگهای بزرگی بوده است و آثار درخشانی در این زمینه دارد که میتواند به زبان فارسی ترجمه شود.
نکته جالب کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» در این است که مستقیماً به جنگ نمیپردازد؛ بلکه بیشتر آثار سوئی را که در نتیجه جنگ رخ میدهد، مد نظر دارد. نویسنده در این کتاب به اقشار مختلف جامعه پرداخته است؛ از مسیحیان گرفته تا زنی که وجهه مناسبی در جامعه ندارد، سربازی که در جنگ حضور دارد و ... . جنگ سبب شده تا این اقشار مختلف همدیگر را بیشتر درک کنند و بشناسند. تمرکز این کتاب روی جنگ و درگیریهای جبهه نیست؛ بلکه بیشتر تلاش دارد به تأثیر جنگ بر جامعه بپردازد. از این منظر کتاب جالبی بود. از سوی دیگر، این اثر پیشتر به زبان انگلیسی ترجمه و با استقبال خوبی روبرو شده بود. همین موفقیت در زبان دیگر، مترجم را قلقلک میدهد که به سمت ترجمه یک کتاب پیش رود.
از سوی دیگر، زبان انگلیسی نیز به نوعی با زبان اردو در ارتباط است؛ چرا که زبان اداری پاکستان در حال حاضر زبان انگلیسی است. از این جهت نیز کتاب برای من جاذبه داشت.
وی در ارتباط با جذابیت ادبیات دفاع مقدس برای مخاطبان اردوزبان ابراز کرد: اردوزبانهای پاکستان و هند متأسفانه چندینبار جنگ را تجربه کردهاند. در هنگام استقلال پاکستان، جنگهای شدید و خونینی رخ داده و جنایات عجیب و غریبی در هر دو طرف صورت گرفته است. هم هندوهایی که در پاکستان بودند و قصد مهاجرت به پاکستان را داشتند با این کشتار روبرو بودند، هم مسلمانانی که در هند بودند و قصد داشتند به پاکستان مهاجرت کنند با کشتار دسته جمعی توسط هندوها مواجه شدند. استقلال پاکستان و مهاجرتهای دو طرفه اوضاع آشفتهای را برای دو ملت ایجاد کرد. بعد از آن نیز دو کشور باز وارد جنگ شدند، مانند اتفاقاتی که در سالهای ۱۹۶۵، ۱۹۷۱ و ۱۹۹۹ رخ داد. در این سالها دو کشور وارد جنگ شدند و خرابیهای آن را هر دو کشور لمس کردند؛ از این جهت وقتی آثاری را میخوانند که در ژانر جنگ نوشته شده است، میتوانند با آن همذاتپنداری کنند.
شهریار در مورد تاثیر جنگ بر آثار ادبی ایران گفت: با اینکه پاکستان و ایران دو کشور همسایه هستند، اما هیچگاه از فرهنگ یکدیگر آنطور که باید و شاید اطلاع نداشتهاند. ممکن است در پاکستان افرادی باشند که از مقامات سیاسی ایرانی اطلاعی نداشته باشند و شاید فکر کنند جنگ عراق علیه ایران ادامه دارد! چرا این نگاهها هنوز وجود دارد؟ به این دلیل که کتابهای متعددی که درباره دفاع مقدس نوشته شده، ترجمه نشده است. در مقابل نیز همین روال جریان دارد.
ایرانیها از ادبیات پاکستان فقط اقبال را میشناسند. اخیراً کتابی از از بشیر علی زیدی از زبان اردو به فارسی ترجمه کردم. کتاب در قالب داستان کوتاه نوشته شده و مورد استقبال فارسیزبانان نیز قرار گرفته است. این کاری است که از دهها عنوان کتاب انتخاب و ترجمه شده است. باید دو ملت از این طریق بیشتر یکدیگر را بشناسند.
ادبیات جنگ در معرفی ملتها نقش اساسی دارد؛ مانند ادبیات روسیه و فرانسه. این ادبیات بود که ما را متوجه نابسامانیها در روسیه کرد، آنها با ادبیات به جهان اعلام کردند که در روسیه چه خبر بود و جنگ را چطور تجربه کردند. فرانسویها نیز از راه ادبیات خود گفتند که انقلابشان چه نقاط قوت و ضعفی داشته است. ترجمه هرچه بیشتر کار شود، به همان میزان کشور مقصد نیز با کشور شما انس میگیرد، با دردها و رنجهای ملت شما همذاتپنداری میکند و با فرهنگ آن کشور آشنا میشود.
یک سوء تفاهمی درباره ترجمه آثار دفاع مقدس به دیگر زبانها وجود دارد. برخی از مخاطبان اردوزبان فکر میکنند که ترجمه ادبیات دفاع مقدس به این زبان با هدف سیاسی انجام میپذیرد، در حالی که اینطور نیست. نویسندگانی که در این زمینه فعال هستند، اصلاً شاید در گوشهای از ذهنشان به این مسائل هم فکر نکنند. آنها فقط دارند تجربههای خود از جنگ را مینویسند. اما این شبهه در ذهن مخاطبان پاکستانی وجود دارد و نیاز است که این شبهه رفع شود و باید بفهمند که وقتی رمان جنگ روسیه را میخوانیدیم، قطعاً برای این نبوده که در پاکستان نیز انقلابی با آن شکل و شمایل صورت بپذیرد. در مورد ادبیات ایران نیز همین امر صدق میکند.
وی ضعفهای ادبیات دفاع مقدس را در راه جهانی شدن اینطور بیان کرد: به عنوان مترجم میگویم که یکی از ضعفهایی که برخی از نویسندگان ایرانی دارند، این است که بازیهای زبانی در کارهایشان زیاد است؛ این آثار معمولاً ترجمهپذیر نیستند. ممکن است در زبان فارسی با استقبال روبرو شود، اما از نظر منِ مترجم این کتاب قابل ترجمه نیست. نه اینکه محتوای آن خوب نباشد، بلکه بازیهای زبانی کار ترجمه را با سختی همراه میکند. این دست از کارها برای عرضه در بازار جهانی مناسب نیستند. وقتی اثری قابلیت ترجمه نداشته باشند، قابلیت عرضه در بازار جهانی نیز ندارد.
از این منظر کسانی که دید خود را وسیعتر کرده و فقط مخاطبان ایرانی را در نظر ندارند، موفقترند. خوب است که نویسندگان و شاعران نیز این نکته را در نظر داشته باشند که نثر خود را ساده و سلیستر ارائه دهند. مثلاً وقتی میخواستم شعرهای آقای موسی بیدج را که خود یکی از مترجمان زبردست و نامآشنا هستند، ترجمه کنم، دیدم خیلی سلیس و روان است. به من میگفت شهریار، من خود مترجم هستم، وقتی شعر میگویم نیز مترجم هستم. در گوشه ذهنم است که اگر شعرم قرار است ترجمه شود، قابلیت این کار را داشته باشد و مترجم درگیر رفع ایهامهای شعر من نباشد.
برخی از شعرها چند لایه معنا دارند. مثلاً وقتی شاعری میگوید: «ماهیها هیچ وقت خوب از آب در نمیآیند»؛ دو معنا دارد. منِ مترجم فقط میتوانم یک معنای آن را ترجمه کنم، در نظر نگرفتن معنای دوم این شعر و عدم ترجمه آن، ظلمی است در حق شعر. اگر مترجم منصف باشد، سراغ ترجمه این نوع آثار نمیرود چون میداند که نمیتواند حق مطلب را ادا کند. اگر ادبیات ایران و به خصوص ادبیات دفاع مقدس به این سمت حرکت کند، خیلی راحتتر میتواند در بازارهای جهانی عرضه شود و مترجم را برای ترجمه ترغیب کند.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
نظر شما